ایران سرزمین جاوید | |
نان عشق موتور هزار 1 نان عشق موتور هزار 2 زير پوست شهر 1 زير پوست شهر 2 دختران انتظار 1 دختران انتظار 2 سام و نرگس1 سام و نرگس2 کاغذ بی خط 1 کاغذ بی خط 2 قارچ سمی 1 قارچ سمی 2 رخساره 1 رخساره 2 اعتراض 1 اعتراض 2 رز زرد 1 رز زرد 2 کما 1 کما 2 دایره دنيا 1 دنيا 2 پارتی 1 پارتی 2 سکوت 1 سکوت 2 شوکران 1 شوکران 2 مارمولک 1 مارمولک 2 سفر قندهار 1 سفر قندهار 2 واکنش پنجم 1 واکنش پنجم 2 نسل سوخته 1 نسل سوخته 2 ايستگاه متروک 1 ايستگاه متروک 2 ليلی با من است 1 ليلی با من است 2 برنامه های جدید MSN Messenger 6 (6.2) Winamp 5.0 (504) PalTalk 5.0 (547) |
جمعه، 20 شهريور، 1383
درود عزيزان من تا مدت نا معلومی نميتونم مطلب جديدی بنوسشم دلم برای همتون تنگ ميشه به اميد آزادی جمعه، 13 شهريور، 1383
از: فـــــرید امیــنی ای وطـن، ای تار و پـودم زان ِ تـو ای ســــر و جانـم فـدای جـان ِ تـو ای وطـن، ای کهـکـشان ِ عشـق ما ای تـو مهــــــر ِ آسمان ِ عشـق ِ ما ای اهـورائـی دیـار ِ مــــــردخیـــــز جـایـگـاه ِ بـابک ِ دشـمـن سـتیـز ای زمیـن و آسـمانت پُـر گُـهـــــر گـاهـوار ِ دانـش و مهـــــد ِ هنـــــر ای وطـن، ای مهـر َوش جانان ِ من ای تمـــام ِ وسـعـت ِ ایـمــــان ِ من بـستـه ی مهــــر ِ تـواَم تا زنـده ام من تـو را تا زنـده هسـتم، بنــده ام نام ِ نیـکـت اوجـگـاه ِ افـتـخــــــار تا جهـــان بـرجاسـت، نامـت پایـدار نام ِ پُـر آوازه ات پـایـنــــــده بـاد بر ســـرت مهــــر ِ فلـک تابنـده بـاد جـاودان مـانـی به َرغم ِ دشـمنان خـار ِ چـشم ِ خـصم مـانی جـاودان نـام ِ ایـران، یـاد ِ ایـران بـرقــــرار تـا قیــــامـت زادگـاهــــــم پـایـدار مـن یـکی آزاد مـــــــرد ایـرانـی اَم از نـژاد و تـیــــــره ی ساسانـی اَم مـن فــــــریـدم، از تـبـــــار ِراسـتان از ِکـی و جمشـیـد دارم من نـشان مـن فــــــریـدم کـز فـریـدون آمـده نی ُمحـمٌـــد، کاو ز هـامـون آمـده مـن فـــــریـدم، از تـبـــار ِ داریـوش از دیـار ِ ســــبـز وار ِ داریـوش باوَرم الله ِ قـاهــــر نیسـت نیسـت قـاسـم ِ جبٌــار ِجـائـر نیسـت نیسـت ایـزدان ، اَمشـاسـَپنـدان بـاوَرَم مهــــر ِ زرتُـشـتی فروزان درسـرم ایـزد ِمـن، مهــربان، بخشـنده است خالـق ِ مـن، خالقی داننــــده است از چـه بایـد کُـرنِـش ِ تـازی کنیــم ؟ خودشکستن، خود بـرانـدازی کنیم ؟ نـنـگ بایـد داشت از رسـم ِعـرب شـــرم بایـد داشت از اسـم ِ عـرب َمحـو بـایـد کــــــرد نـام ِ اَجَنبـی سـوخت بایـد سـوخت، کـام ِ اَجنَبی ُشـست بایـد دفتـــراز حـرف ِعـرب َزهـــــر بایـد کـرد در ظـرف ِعـرب سـر به سـر پنـــدارشـان اهـریمنی مـو به مـو کـردارشـان مـا و منـی جهـل ِ ُمطلـق، حاصـل ِ پنـــدارشان ِرجعَـت ِعصــــر ِحَجَـر، کـردارشان خـون وآتـش، غـارت و بیــداد بود هــــرچـه از این نابکاران یاد بود جنـگ بود وجنـگ بود و جنـگ بود پای تا سـر زنـدگیـشان ننـگ بود ُقم َفأنذر " آسـیا را شـد بلا دردمنـــــدی شـد نصـیب ِ قـوم ِ مـا یـورش ِ این تـازیان بـر باد داد شـوکـت ِ و جـاه و جلال ِ کـیقبـاد سـوختنـد آثار ِ فــــــرهنگ و ادب گشـت رایـج دروطـن، جهل ِعـرب نامـی از فــــرهنگ ِ ایـرانـی نمـاند قـرن ها ما را به تن جـانـی نمـاند ُپـر شـد از ُملا و ُمفتـی، شهـــرها شـد روان خـون ِکـسان در نهـرها شـیخ ِملعـون شـد امیـر وحکمران گشـت ارزان مردمان را جنس ِ جان هـرکه را نام ِ وطـن، در کـام بـود کیفــــر ِ نابـودی َاش انجـام بـود حُـبٌ ِ میهـن هـرکسـی را یافتنـد ُمفسـد ِ فی الاَرَضش آناً سـاخـتند عـالـم و انـدیشمند ِ راسـتیـن ُکشـته شـداز تیـغ ِ مأمـوران ِ دیـن سـرفـرازان، جان به ُمفتـی باختند سـربداران را ز پای انداخـتنـد حیـف از ایـران این دیار ِ ُپـر ُگهر رفـت در کام ِ گـروهی فتنـــه گـر شـوکـت ِ ما، عـزٌت ِ ما دود شـد آن ُکهـن تاریـخ ِ ما نابـود شـد حُـرمـت ِ ما درجهان بـر باد رفـت هـرچه خواهی بر وطـن بیداد رفـت ُشـهره در عالم به نامـردی شدیم مرگ گُسـتر، مرگ پَـروردی شدیم آبـروئی بهـــــــر ِ ایـرانی نمـــاند اعتبـــار و ِعــــزٌ ِ چنـدانی نمـــاند ای دوصـد لعنـت به خصم ِ بدُکنش مرگ بـر اهــــــریمنـــان ِ َدد َمِنش ********** ما خـداوندان ِ دنیـــــا بـوده ایـم ِبخـَردان ِ پاک و دانا بـوده ایـم فـــرٌ ِ اَفـریـدون ِ ما، ضحٌاک کُش کاوه و جـمشـید ِ ما، ناپاک کُش روشـنی بخـش ِ جهان ِ تیره گـون دشمـن ِ اهــــریمـن وعقـل ِ زبـون بـرفـــــرازنـده فــــــروغ ِ ایـزدی خصـم ِ کـژ اندیـشی و جهل و بدی رایت ِ آزادگـی ، آراســــتـی نام ِعشـق و مهـر از او بـرپاسـتی فکـرت ِ منشـور آزادی از اوسـت دولـت ِ اعـزاز و آبادی از اوسـت راسـتی، پاکی، صـداقـت کیش او دوسـتی، مهـــر ومروٌت کیش او ای دو صـد لعنـت به تازی نامه باد ُتـف بـرآن جمهـوری ِ خودکامه باد سـربداران، سـر به دار آویخـتیـد خـون ِ هـرایـران پـرسـتی ریخـتیـد ُتـف بـر آن جمهـوری ِ ننـگیـنتان پنـجـه ها در خـون ِ ما رنگیـنتان مـرگتـان بادا، هـــــزاران بار مرگ بـرشمایان فرقه ی خـونخوار مرگ لنـدن - دوم ژوئـن 2004
شنبه، 31 مرداد، 1383
سلسله ها هخامنشیان (700_331)
( سقوط امپراطوری بزرگ هخامنشی ) پادشاهان آشور (744-610) تیگلت پیلسر سوم (744-727) شلمنصز پنجم (721-705) سارگن دوم (721-705) سنخاریب (704-681) اسرحدون (680-669) اشور بانیپال(669-630) سین شارایسکون(623 -612) اشور اوبالیت دوم (612-610) سقوط نینوا پادشاهان بابل (622-539) نبوپلسر(626-605) نبوکد نصر دوم(604-562) اویل مردوک(561-560) نری گلیسر(559-556) لبشی مردوک (556) نبونید(555-539) سقوط بابل پادشاهان یهودیه (یهودا)(716-587 ) حزقیا (716-687) منسی(687-642) امون (555-539) یوشیا(640-609) یواشاز(609) یهو یاقیم(609-598) یهویاکین(598) صدقیا(598-587) سقوط اورشلیم پادشاهان ماد (678-546) دیائوکو(728-675) فرورتیش(675-653) کیاکسار(هوخشتره)(653-585) استیاگ(ایشتوویگو)(585-550) سقوط اکباتان پادشاهان لیدی (سلسله مرمنادها)(687-546) گوگس(687-644) اردیس(644-615) سادیات(615-610) الیات(610-561) کرزوس(561-546) سقوط سارد پسامتیک یکم(664-610) نکو دوم(610-595) پسامتیک دوم(595-589) آپریس(هوفره)(589-570) آماسیس(570-526) پسامتیک سوم(526-525) شنبه، 31 مرداد، 1383
درود هموطن به دليل سوالات متعدد عزيزان راجع به اهورامزدا خدای ايران ان مطالب رو براتون نوشتم اميدوارم ذهن کنجکاو شما آروم بشه خدایان اصلی خاور نزدیک آشور : خدای آشور" آفریننده خویش" سرور تمام خدایان" خدای آسمان و زمین" تععین کننده سرنوشت. مورد پرستش در شهری به نام او آشور. بعل یا انیل : سروری قایم به خویش" خدای طوفان" پدر خدایان. تعیین و ثبت کننده سرنوشت جهان . مورد پرستش در شهر نیپور. ایا : خدای ((خانه آب))" منبع دانش . جادوگر خدایان . شاه خرد و هوش . سرور انسانیت . خدای بابل. ایشتار : الهه سیاره ونوس ( زهره = ناهید ) . الهه عشق و لذت . ونیز الهه جنگ و باروری . مورد پرستش در شهرهای اوروک در بابل و به ویژه در نینوا. مردوک : شاه خدایان" سرور سروران" شاه آسمانها و زمین" پخش کننده خرد" زاینده (( سرسبزی.غلات و گیاهان )). ارباب حیات. پسر ایا. پدر نبو. خدای بابل. نبو : خدایی که فرا میخواند و هشتار میدهد. کسی که سرنوشت انسانها را مینویسد و روزهای عمر آنها را تعیین میکند . خدای بابل. نوسکو : خدای آتش. پیک خدای بعل . زن او سادارنونا است . شمش : خدای خورشید " منبع زندگی و باروری" خدای شجاعت" خدای عدالت و حق" داور خدایان و زمین" خدای غیب گویی . زن او آیا است. سین : خدای ماه " مسلط بر خورشید و زهره" معیار زمان" خدای خرد . زن او نینگال است . مورد پرستش در اور و حران.
ایزدان اصلی مورد پرستش یا شناخته شده ایرانیان اهریمن : اصل تاریکی" نادانی و بدی . چهارشنبه، 28 مرداد، 1383
نرم افزاری که در اين قسمت براتون گذاشتم مؤثرترین راه عبور از فیلترینگ است .این نرم افزار (onspeed ) علاوه برشکستن فیلترها سرعت کاربر را درload کردن صفحات وب چند برابر می کند مشکل فقط فرصت یک هفته ای trial ) ) استفاده ازآن است که آن هم با کرک زیرقابل حل است . نحوه نصب آن : بعداز Download آن را اجرا می کنیم وطی مراحل نصب به کلیه پرسش ها پاسخ گفته میشود ونهایتاً با اتصال به اینترنت.کارنصب پایان می گیرد . کرک دریافت شده از اینترنت را در محل نصب که پوشه Program Files درایو Windows است اجرا می کنیم. قابل ذکر اينکه برنامه را از حالت اجرا خارج و بعد از آن کرک را کپی کنيد ( تا کور شه چشم اين آخوندا ) این برنامه ادعا دارد خط Dial up رو به DSL تبدیل می کندو تاکنون جوایز متعددی را بخاطرعمل کردش دریافت کرده است. Download onspeed (7 Day Trial Version) size: 2.84 Mb Download onspeed Crack size: 112 kb
يكشنبه، 25 مرداد، 1383
درود به شما گلهای وطن برای دسترسی راحت شما به آيين ريشه ای انجمن پادشاهی به کمک داداش گلم Max200310 براتون گذاشتم حالا شما زحمت بکشيد و کليک کنيد
آيين ريشه ای بخش پايانی Download Adobe Acrobat Reader 6.0 شنبه، 17 مرداد، 1383
آخوند چيست ؟ آخوند موجودي است که در محيط هاي آلوده به فساد و ناآگاهي رشد مينمايد و شکل ظاهري آن شباهتي نزديک به انسان دارد .ولي روي کله شان مقدار زيادي پارچه سفيد يا سياه قرار گرفته؛ آنها هم مانند انسانها روي دو پا راه ميروند .اما صورتشان با انسانها فرق دارد بدين ترتيب که صورت آنها پوشيده ازموهاي زبر و دراز است! همچنين طرز پوشش آنها هم با آدمها کاملا متفاوت است ! چنانکه داراي جيبي بسيار بزرگ هستند که گنجايش مقادير بسيار بسيار زياد پول وثروت را دارد ! همچنين طرز صحبت کردن آنها نيز با آدمها فرق فراوان دارد ، آنها با زباني صحبت مينمايند که گويا متعلق به دوران ماقبل تاريخ است . داراي اشتهايي سيري ناپذيري هستند .چنانکه هرگز و به هيچ وسيله اي سير نمي شوند! و از ديدن خون به وجد مي آيند ! تفاوت ديگري که با انسانها دارند اين است که : انسان براي انجام کاري از دست و مغز استفاده مينمايد ولي آخوند براي اين کار تنها از دهانش بهره ميجويد ! از گريه وناراحتي ديگران به غايت لذت ميبرد ، و برعکس شادي و خوشبختي انسان آنها را ناراحت مينمايد ! آخوند به هرآنچه مثل خودش نيست حمله مينمايد .و در صدد نابودي آن برمي آيد ! وميخواهد هميشه هم خود را حق به جانب نشان دهد ! انواع آخوند : آخوندها انواع مختلف دارند که همگي در صدد کسب قدرت هستند ! و چون به آن دست يابند به خطرناکترين موجود کره زمين تبديل ميشوند . نمونه بارز آن آخوندهاي ايران ميباشند . امام :نوعي از آخوند است که خود را از تمامي کاينات برترميپندارد تقريبا همطراز خدا ! ونيز بري ازهر گونه خطا ميداند . آيت الله : آخوندي است که حسرت امامت دارد ! و يک پنجم دارايي مردم را تصاحب مينمايد ! حجت السلام : آخوندي است که دلالت بر حقانيت اسلام مينمايد ! نوع کوسه اي آن از کوسه هم خطرناکتراست! مرجع تقليد : نوعي از آخوند است که با ميمونها سر و کار دارد ! آخوندک : نوعي از آخوند است که دوران دگرديسي آن هنوز کامل نشده است ! چهارشنبه، 14 مرداد، 1383
درود دوستان عزيزی که نظر ميدن به زودی در اين قسمت جوابشونرو ميدم از اين عزيزانم خواهش ميکنم اسمشون رو بنويسن که مشکلی پيش نياد سه شنبه، 13 مرداد، 1383
با درود فراوان به شما هموطن قسمتی از بندها و بخشهای تازينامه ( قرآن ) پيش روی شماست بندهای مکی را با بندهای مدنی مقايسه کنيد ۱- نمونه اي از سوره هاي مكي آيه ۱۳۵ از سوره انعام: قل يقوم اعملوا علي مكا نتكم انّي عامل فسوف تعلمون من تكون له عاقبة الدّار انه لا يفلح الظلمون آيه ۱۵۹ ازسوره انعام: ا نّ الذين فرقوا دينهم وكاتواشيعا لست منهم في شئي انما امرهم الي الله... « در حقيقت آنهائي كه درمعتقدات ديني فرقه فرقه شدند، چشم ازآنها بپوش كه چنين كساني بكارتونيايند. ازدست آنهاغمگين مباش كه مجازات آنهاباخداست...» آيه ۳۳ ازسوره انفال: وما كان الله ليعذبهم وانت فيهم وما كان الله معذبهم وهم يستغفرون آيه ۴۷ ازسوره يونس: ولكلّ امة رسول فاذا جاء رسولهم قضي بينهم بالقسط وهم لا يظلمون آيه ۷۲ ازسوره يونس: فان توليتم فماسالتكم من اجر ان اجري الا علي الله وامرت ان اكون من المسلمين آيه ۲ سوره هود: الا تعبدواالاالله اني لكم منه نذير وبشير آيه ۱۲۱ سوره هود: وقل للذين لايؤ منون اعملوا علي مكانتكم انا عملون آيه ۹۴ سوره حجر: فاصدء بما تؤمرواعرض عن المشركين ‹‹ پس با صداي بلندآنچه را كه از خدا به تو امرشده است آشكاركن وبه آزار مشركين توجه ننما.›› آيه ۹۶ سوره مومنون: ادفع بالتي هي احسن السيئة نحن اعلم بما يصفون آيه ۸۲ سوره نحل: فان تولوا فانما عليك البلغ المبين آيه ۱۳۰ سوره طه: فاصبر علي مايقولون... ‹‹پس تواي رسول برآنچه(امت جاهل) ميگويند صبروتحمل پيشه كن...›› ۲- نمونه اي از سوره هاي مدني آيه ۱۹۱ از سوره بقره: واقتلواهم حيث ثقفتموهم واخرجوهم من حيث اخرجوكم والفتنة اشدّ من القتل... ‹‹ هركجامشركين رايافتيد، آنان را بكشيد واز شهرهايشان آواره شان سازيد چنانكه آنان شماراازوطن آواره كردند. كارهاي فتنه انگيزآنان بدترازكشتاراست...›› آيه ۷۱ از سوره نساء: يا ايهاالذين امنوا خذوااحذركم فانفرواثبات او انفروا جميعا ‹‹ اي اهل ايمان سلاح جنگ برگيريد وآگاه دسته دسته ويا همه باهم براي جهاد اقدام كنيد.›› آيه ۸۹ از سوره نساء: ...فلا تتخذوا منهم اولياء حتي يهاجروا في سبيل الله فان تولوا فخذوهم واقتلوهم حيث وجدتموهم... ‹‹...منفقين راتادرراه خداگام برندارند، دوست نگيريد واگرمخالفت كردند آنهاراهركجايافتيد به قتل برسانيد...›› آيه ۶۱ از سوره احزاب: ملعونين اينما ثقفوا اخذوا وقتّل.ا تقتيلا ‹‹ مردم پليدرا هركجايافتيد، آنان را گرفته وجدا بكشيد.›› آيه ۵ از سوره توبه: فاذا انسلخ الاشهرالحرامفاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم وخذوهم واحصروهم وافعدوالهم كل مرصد... ‹‹ پس از آنكه ماههاي حرام بسررسيد، آنگاه مشركين را هركجايافتيد بقتل برسانيد وآنان را دستگير ومحاصره كنيد وازهرسودركمين آنان باشيد...›› آيه ۲۱۷ از سوره بقره: يسئلونك عن الشهرالحرام قتال قل قتال فيه كبير وصد عن سبيل الله وكفر به والمسجد الحرام واخراج اهله منه اكبر... ‹‹ پس ازتوراجع به جنگ درماه حرام سئوا ل ميكنند، بگو گناهي بزرگ است، ولي گناه بزرگترازآن نزد خدا بازداشتن مردم ازراه خدا وكفربه خداوپايمال كردن حرمت حرم خدا ومنغ مسلمانان از زيارت كعبه است...›› آيه ۲۹ از سوره توبه: قاتلواالذين لا يؤمنون بالله ولا باليوم الآخر ولايحرمون ما حرم اللّه ورسوله... ‹‹ بكشيد كساني راكه به خدا و روز واپسين ايمان نميآوند وآنچه را كه خداورسول او حرام كرده اند، حرام تلقي نميكنند...›› آيه ۷۳ از سوره توبه: ياايهاالنبي جاهد الكفاروالمنفقين واغلظ عليهم... ‹‹ اي پيغمبر با كافران ومنافقين جهاد ومبارزه كن وبرآنها بسيارسخت بگير...›› آيه ۲۴ از سوره نساء: والمحصنت من النساء الاّ ما ملكت ايمانكم... ‹‹ نكاح زنان محصنه(شوهردار) براي شما حرام شد، مگر زناني كه درجنگهاي با كفار متصّرف ومالك شده ايد...›› آيه ۴ از سوره محمد: فاذا لقيتم كفروا فضرب الرقاب حتي اذا اثحنتموهم فشّدواالوثاق فامامنا بعدوامافدآء... ‹‹ بنا براين موقعي كه با كافران روبرو ميشويد، آنهارا گردن بزنيد تاآنگاه كه از خونريزي بسيار دشمن راازپا درآوريد، پس از آن اسيران جنگ را محكم ببند كشيد تابعدا آنهاراآزادگردانيد و يا از آنان فديه بگيريد...›› آيه ۲۰ از سوره فتح: وعدكم اللّه مغانم كثيره تأخذونها فعجل لكم هذه وكفّ ايدي الناس عنكم ولتكون اية للمؤمنين ويهديكم صراطا مستقيما ‹‹ خدا كسب غنيمتهاي بسياري را بشما وعده داده است وبراي شماست كه درآن شتاب كنيد وخدا دست مردم راازسر شماكوتاه كرد تا دليل اهل ايمان باشد وخداشما را براه راست هدايت ميكند.››
اميددارم که شما خودتون تازی نامه ( قران ) رو باز کنيد و با ديد باز معنای فارسيشو بخونيد دوشنبه، 12 مرداد، 1383
.: نامه مضحک عمر الخطاب ، به يزدگرد سوم :.
پس از نبرد دليرانه و رزم پهلواني قادسيه وکشته شدن سپهسالارايران "رستم فرخزاد" به دست اعراب که توفان شن بر سپاهيان ايران فروريخت و مايه شکستشان شد، نيروهاي رزمنده ايران پراکنده شدند. يزدگرد سوم شاهنشاه دلاور و بي باک ايران، به اميد فراهم کردن نيروهاي کار آمد و پيکارجوي تازه، تلاشي همه سويه را آغاز کرد. ميان نبرد قادسيه تا نهاوند، چهار ماه به درازا کشيد. عمرابن خطاب در اين ميانه نامه اي به شاهنشاه ايران مي فرستد که پاسخي دندان شکن دريافت مي کند.او در اين نامه يزدگرد را به خدا پرستي و دست کشيدن از آتش پرستي و روي آوردن به خداي تازيان به نام "الله و اکبر" و پذيرفتن دين اسلام فرا مي خواند. متن نامه عمربن الخطاب ، به يزدگرد سوم
از : عمربن الخطاب خليفه مسلمين به: يزدگرد سوم شاه پارسی من آينده خوبي براي تو و ملتت نمي بينم ، مگر اينکه پيشنهاد من را قبول کرده و بيعت نمايي . زماني سرزمين تو بر نيمي از جهان شناخته شده حکومت مي کرد ليکن اکنون چگونه افول کرده ؟ ارتش تو در تمام جبهه ها شکست خورده و ملت تو محکوم به فناست . من راهي را براي نجات به تو پيشنهاد مي کنم .شروع کن به عبادت خداي يگانه ، يک خداي واحد، تنها خدايي که خالق همه چيز در جهان است ما پيغام او را براي تو و جهان مي آوريم به ملتت فرمان ده که آتش پرستي را که کذب مي باشد ، متوقف کنند و به ما بپيوندند ، براي پيوستن به حقيقت .الله خداي حقيقي را بپرستيد ، خالق جهان را ، الله را پرستش نماييد و اسلام را به عنوان راه رستگاري خود قبول کنيد اکنون به راههاي شرک و پرستشهاي کذب پايان ده و اسلام بياوريد تا بتوانيد الله اکبر را به عنوان ناجي خود قبول کنيد . با اجراي اين تو تنها راه بقاي خود و صلح براي پارسيان را پيدا خواهي نمود ، اگر تو بداني چه چيز براي پارسيان بهتر است تو اين راه را انتخاب خواهي کرد ، بيعت تنها راه مي باشد .
(محل مهر عمر) يزدگرد سوم ، شاهنشاه ايران به او چنين پاسخ مي دهد: به نام اهورا مزدا، آفريننده جان و خرد تو در اين نامه ما ايرانيان را به سوي خداي خود که "الله اکبر"نام داده ايد، مي خوانيد و از روي ناداني و بيابان نشيني، خود بي آنکه بدانيد ما کيستيم و چه مي پرستيم، مي خواهيد که به سوي خداي شما بياييم و"الله اکبر" پرست شويم. شگفتا که تو در پايه خليفه عرب نشسته ا يي ولي آگاهيهاي تو از يک عرب بيابان نشين فراتر نمي رود. به من پيشنهاد مي کني که خدا پرست شوم. اي مردک، هزاران سال است که آرياييان در اين سرزمين فرهنگ و هنر، يکتا پرست مي باشند و روزانه پنج بار به درگاهش نيايش مي کنند. هنگامي که ما پايه هاي مردمي و نيکو ورزي و مهرباني را در سراسر جهان مي ريختيم و پرچم "پندار نيک، گفتار نيک و کردار نيک" را در دست داشتيم، تو و نياکانت در بيابانها مي گشتيد و مار وسوسمار مي خورديد و دختران بيگناهتان را زنده به گور مي کرديد.تازيان که براي آفريده هاي خدا ارزشي نمي شناسند و سنگدلانه آنها رااز دم تيغ مي گذرانند و زنان را آزار مي دهند و دختران را زنده به گور مي کنند و به کاروانها مي تازند و به راهزني و کشتار و ربودن زن و همسر مردم دست مي زنند،چگونه مارا که از همه اين زشتيها بيزاريم، مي خواهند آموزش خدا پرستي بدهند؟ به من مي گويي که از آتش پرستي دست بردارم و خدا پرست شوم؟ ما مردم ايران، خدا را در روشنايي مي بينيم. فروغ و روشنايي تابناک و گرماي خورشيدي آتش در دل و روان ما، جان مي بخشند و گرمي دلپذير آنها، دلها و روانهاي ما را به يکديگر نزديک مي کنند تا مردم دوست، مهربان، مردم دار، نيکخواه باشيم و رادي و گذشت را پيشه سازيم و پرتو يزداني را در دلهاي خود همواره زنده نگهداريم.خداي ما "اهورا مزداي" بزرگ است و شگفت انگيز است که تازه شما هم او را خواسته ايد نام بدهيد و "الله و اکبر" را براي او بر گزيده ايد و او را به اين نام صدا مي کنيد. ولي ما با شما يکسان نيستيم، زيرا ما به نام "اهورا مزدا" مهرورزي و نيکي و خوبي و گذشت مي کنيم و به درماندگان و سيه روزان، ياري مي رسانيم و شما به نام "الله اکبر" خداي آفريده خودتان دست به کشتار و بدبختي آفريني و سيه روزي ديگران مي زنيد. چه کسي در اين ميان تبهکار است، خداي شما که فرمان کشتار و تاراج و نابودي را مي دهد؟ يا شما که به نام او چنين مي کنيد؟ يا هردو؟ شما از دل بيابانهاي تفته و سوخته که همه روزگارتان را به ددمنشي و بيابان گردي گذرانده ايد، برخاسته ايد و با شمشير و لشکر کشي مي خواهيد آموزش خدا پرستي به مردماني بدهيد که هزاران سالست شهريگرند و فرهنگ و دانش و هنر را همچون پشتوانه نيرومندي دردست دارند؟ شما به نام "الله اکبر" به اين لشکريان اسلام جز ويراني و تاراج و کشتارچه آموخته ايد که مي خواهيد ديگران را هم به سوي اين خداي خودتان بکشيد؟ امروز تنها نا يکساني که مردم ايران با گذشته دارند آن است که ارتش آنها که فرمانبردار "اهورا مزدا" بوده، از ارتش تازيان، که تازه پيرو"الله اکبر"شده اند، شکست خورده اند و مردم ايران به زور شمشير شما تازيان بايد همان خدا را ولي با نام تازي بپذيرند و بپرستند و در روز پنج بار به زبان عربي برايش نماز بگذارند. زيرا "الله اکبر" شما تنها زبان عربي مي داند به تو سفارش مي کنم به دل همان بيابانهاي سوزان پر سوسمار خويش برگرد و مشتي تازي بيابان گرد و سنگدل را به سوي شهرهاي آباد همچون جانوران هار، رها مکن و از کشتار مردم و تاراج دارايي آنان و ربودن همسران و دخترانشان به نام "الله اکبر" خود داري نما و دست از اين زشتکاري ها و تبهکاريها بکش.آرياييان، مردمي با گذشت، مهربان و نيک انديشند. هر جا رفته اند تخم نيکي و دوستي و درستي پاشيده اند. از اين رو از کيفر دادن شما براي نابکاريهاي تو و تازيان، چشم خواهند پوشيد. شما با همان "الله اکبر" تان در همان بيابان بمانيد و به شهرها نزديک مشويد که باورتان بسيار هراسناک و رفتارتان ددمنشانه است. مهر يزدگرد ساسانی يكشنبه، 4 مرداد، 1383
درود به شماهموطن ايرانی عزيزم آيا تا امروز به اين موضوع فکر کردی که اين اين دستايی که تخت جمشيد و پرسپوليس رو درست کرده ايرانی بوده و ما ايرانيها فرزند همون راد مردهای بزرگيم پس چرا نشستيم بيا مثل اجدادمون با زور بجنگيم و دوباره با شعار ( آخوند نه) و (مرگ بر اسلام ) ايران رو به شکل اصليش بر گردونيم تا شايد بتونيم روح اجادمون رو از خودمون رازی کنيم بيدار شيمجمعه، 2 مرداد، 1383
هموطن عزيزم تو رو به هر چيزی که ميپرستی قسم ميدم بشين قران (تازی نامه) رو بخون آخه کدوم جمله تو اين کتاب معجزه است به من هم بگو جواب بدم معنيش چيه جمعه، 2 مرداد، 1383
درود حالا چون ميخوای با من حال کنی اگر سايت دلخواه شما فيلتر شده از اينجا آدرس بده https://proxify.com/ با سپاس از داداش گلم (max200310) که خيلی کمکم ميکنه تماس با من korosharyamanesh@hotmail.com جمعه، 2 مرداد، 1383
سياست مذهبی هخامنشيان در سرزمينهای تسخير شده
اما شاهان هخامنشی بادادن آزادی مذهبی به مردم در کشورهای تحت فرمان خود و پشتبانی از احداث معبدها منافع اقتصادی و امنيتی امپراطوری را دنبال ميکردند. و اينکه در تاريخ اغلب به اين نکته اشاره ميشود که هخامنشيان بردبار و"دمکرات" در مقابل عقايد مذهبی ديگران بودند درست نميباشد. معبدها از مردم ماليات کسب ميکردند و بخشی از اين ماليات به دربار هخامنشيها پرداخت ميشد و در هر معبدی صندوقی وجود داشت به نام "صندوق شاه". مسئول امور مالياتی در اين اماکن مذهبی يک ايرانی بود که از طرف دربار تعيين ميگرديد.اين ماليات مذهبی جدا بود از مالياتی که دولت هخامنشی از دستگاه اداری اين کشورها دريافت ميکرد. در ضمن با دادن آزادی مذهبی در کشور تحت کنترل آرامش بر قرار ميگرديد که اين امر شکوفاهی و رونق اقتصادی و در نتيجه درآمد بيشتر مالياتی را به دنبال داشت. و تا قبل از تصرف مصر در زمان کامبيز اين کشور خطری برای امپراطوری محسوب ميشد و به همين علت دولت هخامنشی کوشش ميکرد که مرزهای غربی خود را از صدمه خوردن از اين سوی مستحکم کند. راضی نگهداشتن مردم در اين نواحی باين سياست کمک ميکرد. از ديدگاه امروزی سياست مذهبی هخامنشيان در کشورهای تصرف شده منطقی ،خردمندانه و برای آن زمان بسيار مدرن بود. فيلسوف آلمانی هگل با نگاه باين مدرنيته دولت هخامنشی است که اشاره ميکند: تاريخ بشريت با امپراطوری هخامنشيان آغاز گرديد. ![]() ![]() ![]() ![]() جمعه، 2 مرداد، 1383
پيشگفتار شاهنشاهي هخامنشي، معروفترين و مطرحترين همه سلسله هاي تاريخ ايران است. موفقيت هخامنشيان در فتح و اداره اولين شاهنشاهي عظيم تاريخ، دستاوردهاي اداري و ديواني آنها، و ترتيبات حکومتي که الگوي تمام شاهنشاهي هاي بعدي آنها شد، به هخامنشيان موقعيت خاصي مي بخشد. اهميت هخامنشيان به حدي است که قبيله آنها، قبيله پارس، به معروفترين قبيله ايراني تبديل شد و تا قرنها، حتي بعد از يکدست شدن مردم ايران و عدم امکان تشخيص «پارسي» از «پارتي»، باز هم نام پارس براي مردم غير ايراني، به عنوان نام همه ساکنان ايران به کار مي رفت. اما پارسها که بودند؟ از کجا آمدند، و چگونه در مدتي بالنسبه کم، موفق به پايه گذاري سلطنتي چنين موفق شدند. در دو هفته آينده، اين نوشتار سعي خواهد کرد در مقالاتي کوتاه، تصوير کلي از پارسهاي اوليه و شاهنشاهي آنها به دست دهد. پارسهاي پيش از تاريخ همانطور که قبلا" ذکر شد، پارسها يکي از سه قبيله ايراني غربي بودند که بين 1000 تا 800 سال قبل از ميلاد، به داخل فلات ايران کوچيدند. اولين باري که ما نامي از پارسها مي شنويم در کتيبه شلمنصر سوم، پادشاه آشور است که در سال 836 ق م، در شرح کشورهاي تحت سلطه خود، از خراج گرفتن از پادشاه «پارسوا» ياد مي کند و از نفوذ خود تا «ماد» لاف مي زند. اين پارسوا در غرب درياچه اورميه قرار دارد و با محل تاريخي پارسها، در جنوب و مرکز ايران امروز، کيلومترها فاصله دارد. در 820 ق م، شمشي-اداد پنجم، از شهر «پارسواش» در جنوب کرمانشاه ياد مي کند، و در 737 ق م، تيگلات پيلسر سوم «پارسوا» اصلي را فتح مي کند و از پادشاهان مادي آنجا خراج مي ستاند. حدود پنجاه سال بعد، 681 ق م، سناخريب بزرگ، پادشاه آشور، در هلوليان، با لشکريان متحد پارسواش و انزان روبرو مي شود. اين تغييرات جغرافيايي در محل زندگي پارسها، از طرف بيشتر دانشمندان به عنوان نشانه اي از ادامه کوچ نشيني در ميان پارسها تا زمان سکونت دائم آنها در پارس/فارس تاريخي، فرض شده است. اما اين تصور تنها بر مبناي تکرار نامهايي از ريشه «پارس» بنا شده است و دليلي براي تصور اينکه مردم «پارسوا»، «پارسواش» و پارس، يکي بوده اند وجود ندارد. کتيبه تيگلات-پيلسر بعد از فتح «پارسوا»، خبر از مادهاي ساکن آنجا مي دهد، نه پارسها، و دليلي براي آمدن پارسها از غرب درياي اورميه در دست نداريم. ساده تر و منطقي تر خواهد بود اگر تصور کنيم که کلمه پارس، يکي از کلمات معمول زبان فرضي «ايراني اوليه» و يا حتي مادي بوده، که از آن اثري به جا نداريم، و نام شهرهاي پارسوا و پارسواش، تنها نامهايي هستند که از اين ريشه گرفته شده اند و لزوما نشاندهنده خاستگاه پارسهاي تاريخي نيستند. اولين ذکر موثق از پارسها در کتيبه کورش اول، پادشاه شهر انشان (انزان عيلامي، کمتر از صد کيلومتر در غرب تخت جمشيد امروز)، آمده است. در يک کتيبه کوتاه به خط و زبان نوعيلامي، کورش (به فتح "را")، خود را «پادشاه بزرگ، پادشاه انشان» مي خواند. کورش در جنگ شمش-شوم-اوکين، حاکم بابل بر عليه برادرش آشور-بني پال، امپراتور آشور، به شمش-شوم-اوکين ياري مي رساند (651 ق م). در کتيبه بابلي، از پارسها با نام قديمي «گوتي» (نام قبايل کوهنشين قبل از پارسها) ياد شده است. آشور-بني پال لشکريان برادرش و ياران عيلامي و انشاني او را نابود مي کند و پس از نابود کردن کامل شوش، به پارسواش نيز دسترسي پيدا مي کند. کورش، پادشاه پارسواش، براي اعلام فرمانبرداري خود از آشور-بني پال، پسر بزرگش «اروکو» را به عنوان گروگان به دربار امپراتور آشور مي فرستد. مشخص نيست که اين کورش، پادشاه پارسواش، آيا همان کورش پادشاه انشان است يا خير. تصور بيشتر محققين در يکي بودن اين دو است، اما اين مسئله در بحث در مورد شجره نامه داريوش بزرگ، به کمک ما خواهد آمد. در اين زمان، پارس خود از خراج گذاران ماد به شمار مي آيد و در حدود 540 ق م،کمبوجيه، پسر کورش، پادشاه انشان، با دختر هيشتو-وايگه (ارشتو-وايگه، آستياگ)، پادشاه ماد ازدواج مي کند. کورش و پسرش کمبوجيه، و همينطور چيش پش، پدر کورش، همه اسامي عيلامي دارند و جزو طبقه اشراف پارسي که در جامعه عيلامي استحاله شده اند، به شمار مي روند. کمبوجيه براي مدت کوتاهي به انشان حکومت مي کند و در حدود سال 555 قبل از ميلاد، جاي خود را به پسرش، کورش دوم، مي سپارد. از اين کورش کتيبه اي به عيلامي در دست داريم که در آن، خود را «کورش، شاه بزرگ، شاه انشان، پسر کمبوجيه شاه، پسر کورش شاه، پسر چيش پش شاه» مي خواند. خبر بعدي که از اين کورش در دست داريم، بنيانگذاري پايتختي است در شمال شرقي انشان که آنرا «پاسارگدا» مي خواند. اين پايتخت، برعکس انشان، از همه طرف باز است و به کوهي پشت ندارد، که مي تواند نشانه حکومت بي قيد و شرط کورش دوم به جلگه مرودشت/دشت مرغاب باشد. هرچند که خود کورش ذکري از اين موضوع نمي کند، اما اسناد بعدي نشانگر اين هستند که کورش بعد از شکست دادن آرشام، پسر آريارمنه، پسر هخامنش، پادشاه «پارسه» در شرق انشان، موفق به دستيابي به تمام دشت شده است. کتيبه هاي داريوش و خشايارشا بعدها ادعا خواهند کرد که اين آريارمنه، برادر بزرگ کورش اول، پدر بزرگ کورش دوم، و پسر بزرگتر چيش پش بوده است، و کورش دوم در واقع پسر عموي پدرش را از تخت سلطنت پارسه، که بنا بر ادعاي داريوش شهر مهمتري از انشان بوده، پايين آورده است. اين بحثي است که بعدا" در هنگام صحبت از داريوش، به آن خواهيم پرداخت. کورش و پايه گذاري قدرت پارس کورش دوم بعد از استقرار قدرت در پاسارگاد، به شکست دادن يا متحد ساختن خود با ديگر قبايل پارسي دست زد. دو قبيله «مرافي» و «مسپي» در نزديگي پاسارگاد زندگي مي کردند که به سرعت خود را با پادشاه تازه نفس انشان متحد کردند. قبايل ديگر پارسي، پنثياليان، دروسيايي ها، گرمانها (ساکن دشت کرمان)، و قبايل کوچ نشين دايي، مردي (ساکنان مرودشت، در نزديکي تخت جمشيد)، دروپيکي و سگرتي ها (ساکنان منطقه يزد)، همه به کورش پيوستند. قدم بعدي کورش، طبيعتا" فتح ماد و به زير قدرت در آوردن آن بود. اما مقابله با قدرت بزرگي مانند ماد، حتي تحت حکومت هيشتو-وايگه، احتياج به متحدان پرقدرتي داشت. در اين زمان، امپراتوري بابل که بعد از مرگ نبوکد نصر بزرگ (بخت النصر)، به حالت شورش افتاده بود، دوباره زير حکومت «نبونيد» توانسته بود به قدرت قديم خود بازگردد. روابط بابل و ماد نيز به علت ترس بابل از قدرت روز افزون ماد، هرروز تيره تر مي شد. براي کورش، اتحاد با بابل، طبيعي و غير قابل چشم پوشي بود. کورش به نبونيد، قول شکست هيشتو-وايگه و پس دادن شهر «حران» را داد که براي نبونيد مذهبي، اهميتي بسيار داشت. در سال 555 ق م، کورش دست به حمله به ماد زد. نبونيد پسر خود، بل-شر-اوسور را به حکومت بابل گماشت و خود به حران حمله کرد و آنرا به آساني تسخير کرد. هيشتو-وايگه که کاملا" غافلگير شده بود و با سقوط حران، تمام غرب امپراتوري خود را از دست داده بود، به سختي با کورش مقابله کرد و در سال 550 ق م، مجبور به تسليم شد. کورش با ورود به همدان، خود را پادشاه ماد خواند. تسخير ماد براي کورش به معني حکومت بر ماد، آشور، کاپادوکيه، و سوريه بود. در اين هنگام، کورش به بزرگترين امپراتوري غرب آسيا حکومت مي کرد، اما همسايگان کورش، از او در وحشت بودند. يکي از اين همسايگان، کروزوس، شاه ليديه، تصميم به گرفتن انتقام متحد قديميش، هيشتو-وايگه گرفت و با حملاتي کوچک به کاپادوکيه در مرکز آناتولي امروز، براي مدتي موفق به تسخير و حکومت بر آن شد. اما کورش در سال 548 ق م، شروع به لشکر کشي به غرب کرد. در بهار آن سال، کورش حران را به تسخير خود در آورد و متحد قديميش، نبونيد، قادر به اعتراض نشد. در زمستان 248، کورش وارد کاپادوکيه شد و آنرا به عنوان استان (خشثرپات، شهرب، ساتراپ) کپتادوکيه، به شاهنشاهي خود اضافه کرد. کروزوس بعد از يک رويارويي اوليه، به طرف پايتختش در سارد عقب نشيني کرد و از متحدانش در مصر و يونان، کمک خواست، با تصور اينکه شروع زمستان، کورش را از پيشروي منصرف مي کند. اما کورش در اواخر زمستان 547 وارد ليديه شد و ارتباط کروزوس را با دنياي بيرون قطع کرد. در اواخر بهار 547 ق م، کورش وارد سارد شد و کروزوس را به اسارت گرفت و صاحب ثروت بي کران او شد. بقيه سال صرف خراج گزار کردن ليسي ها، مردم همسايه ليدي ها و از متحدان آنها، و يوناني هاي ساکن سواحل آناتولي، شد. بعد از اطمينان از آرامش کافي در ليديه، کورش به همدان بازگشت. پس از بازگشت به همدان، کورش بلافاصله به طرف شرق ايران رفت و شروع به عقد اتحا يا شکست دادن قبايل ايراني شرقي در هيرکانيه (گرگان)، پرثو (پارت/خراسان)، باختريش (بلخ)، هريانه (هرات)، هوخورتوش (قندهار) کرد. بعد از دستنشانده کردن اين قبايل، کورش مملکت هاي آنها را به استانها يا «شهرب» تقسيم کرد و يکي از نزديکان خود را به استانداري و يا شهر-باني اين تقسيمات گذاشت. مي دانيم که ويشتاسپ، پسر پادشاه مخلوع پارسه، آرشام، به عنوان استاندار «پارت» انتخاب شد، موضوعي که بعدها در رقم زدن شاهنشاهي پارس نقش عمده اي را بازي مي کند. فتح بابل قدم بعدي کورش، برگشتن به طرف غرب و اقدام براي تسخير آخرين رقيب خود بود. در اين هنگام، نبونيد، پادشاه پير و جنگاور بابل، سالها بود که حکومت را به پسر خود، بل-شر-اوسور (بلشضر مذکور در تورات)، سپرده بود و خود در شهري در بيابان عربستان، به گوشه نشيني و پرستش خداي ماه مشغول بود. مردم بابل از مذهبي بودن بي اندازه نبونيد، بي بندوباري بل-شر-اوسور، و عدم حمايت آنها از تجارت، عامل اصلي ثروت بابل، به تنگ آمده بودند. چندين سال خشکسالي باعث بروز قحطي و نياز به واردات اغذيه را پيش آورده بود. اسارت يهوديان در بابل که در زمان نبوکدنصر انجام شده بود همچنين باعث ناآرامي ميان يهوديان گشت و پيامبران آنها نظير دانيال، پيش بيني سقوط غريب الوقوع بابل را مي کردند. مردم بابل آماده پذيرش حکومت هرکسي بودند که بتواند آنها را از شر نبونيد برهاند و بازرگاني بابل را زنده کند. در سال 540، کورش به طرف بابل حرکت کرد. در پاييز 540، گوبورو، حاکم استان بابلي «گوتيوم» (همان عيلام باستاني) با تمام قواي خود به کورش پيوست. در زمستان 539، کورش وارد بين النهرين شد و اکد را سوزاند. سيپار از اين موضوع درس گرفت و دروازه هايش را به روي کورش باز کرد. براي آخرين بار در پاييز 539، کتيبه اي از نبونيد مي بينيم و بعد از آن، شاهد ورود صلح آميز کورش به بابل هستيم. بعد از ورود به بابل، کورش دستور تهيه يک استوانه فرمان داد که در آن، موقعيت خودمختار شهر بابل به عنوان يک مرکز مذهبي/تجاري تضمين شده بود. در اين استوانه که به زبان بابلي نوشته شده، کورش خود را شاه اکد و بابل و اوروک و پسر خداي مردوک خطاب مي کند و به دستور مي دهد که همه مردم را در کار خود آزاد بگذارند. او همچنين به اسارت يهوديان خاتمه مي دهد و آنها را با بقايايي گنجهاي معبد اورشليم و پول کافي براي بازسازي معبد، به فلسطين برمي گرداند. هرچند که در دوران جديد، استوانه کورش به عنوان نشانه اي از بلند همتي و بزرگ نظري او تعبير شده و بسياري آنرا «اولين اعلاميه حقوق بشر» مي دانند، اما احتمالا" براي خود کورش و اطرافيانش، نوشتن اين استوانه مطلبي لازم و بديهي بوده است، زيرا در صورت سرپيچي از دادن خودمختاري به بابل و تضمين آزادي هاي آن، امکان پيشرفت اقتصادي آن و از سرگيري تجارت و بانکداري وجود نمي داشت، و البته يکي از دلايل اصلي هر فاتحي براي فتح بابل، دستيابي به امکانات اقتصادي آن مي بود. بازگشت به شرق و پايان کورش کورش مدت يک سال بعد از فتح بابل، در بابل باقي ماند و براي ترتيب امور حکومتي اقدام کرد. بابل به عنوان يکي از شهربها به گوبورو سپرده شد. کمبوجيه، پسر بزرگ کورش، عنوان شاه بابل را پيدا کرد. کورش خودش عنوان آشوري «شاه بزرگ» را برگزيد. در سال 538، کورش به همدان برگشت و برطبق مدارک اقتصادي موجود، تا آخر 537 در آنجا باقي ماند. از اوايل 536 ق م، کورش به پاسارگاد بازگشت و با به کارگيري مهندسان آشوري و بابلي، دست به احداث چندين قصر عظيم و با شکوه و باغهاي بي نظير زد. بازسازي شهرها، برقراري تجارت ميان شهرها، وضع قوانين جديد، تقسيمات کشوري، و مستحکم کردن پايه هاي حکومت در خانواده خود، مشغوليات اصلي کورش بودند. کتيبه هاي اقتصادي بابل از ترميم وضعيت اقتصادي صحبت مي کنند و تجارت دوردست و بانکداري دوباره به کار مي افتد. کورش با ورود غله به بابل، به قحطي آن پايان مي دهد و اطمينان مردم را به خود جلب مي کند. سکونت کمبوجيه در بابل، به مردم بابل احساس اين را مي دهد که شاهي از خودشان دارند و بوسيله حاکمي دوردست اداره نمي شوند. يوناني هاي مقيم آسياي صغير با برخورداري از تجارت زميني شاهنشاهي کورش، ثروتمندتر و پيشرفته تر از برادران خود در آتن و کورنت و اسپارت مي شوند. پارت زير حکومت ويشتاسپ و با برخورداري از اتحاد محلي، به يکي از موفقترين مراکز کشاورزي ايران تبديل مي شود و توجه قبايل صحرانشين «سکا» را به خود جلب مي کند. در 531، حمله يکي از قبايل سکا به نام «ماساگت»، شاهنشاه کهنسال را وادار به لشکر کشي دوباره به شمال شرق امپراتوري خود مي کند. در تابستان 530، در هنگام جنگ با ملکه ماساگتها، تيري کورش را از پاي در مي آورد و به آرزوي او براي بازگشت به پاسارگاد و تمام کردن قصر نيمه تمام خود، پايان مي بخشد. جسد کورش با مراسم کامل به پاسارگاد آورده مي شود و در باغي درکنار قصرش، در يک مقبره سنگي، به خواب ابدي مي رود [خانه | آرشيو | پست الكترونيك ] |
خانه
آرشيو پست الكترونيك انجمن پادشاهي دوباره ميسازمت وطن آيين ريشه اي فرهنگ ايران TV ايران TV اروپا دانلود کاوه آهنگر بچه هاي تهران موتور جستجو به فارسي گزارش روزانه از تهران دانشجو درفش کاویانی فریاد ایران انجمن شیروخورشید عکسهای زیبایی از پرسپولیس و تخت جمشید خداناباور افشا تماس با انجمن TEL : 00442084415083 MOB : 00447939015181 Fax : 00442084403823 ![]() هواي تهران Yahoo حضور در آلبوم های ایرانی عليرضا عصار - ای عاشقان عليرضا عصار - عشق الهي سندي - تق افشين - خواب شقايق - شقايق شهرام كاشاني - نگو داریوش - دوباره مي سازمت وطن قیصر - قیصر سيلوئت - آب آتش و خاک مهستي - هميشه سبز آمو - سرگذشت سايه - عروس ماهي فرزانه - راز عشق جمشيد - خوش آمدی شاهرخ - عريضه بيژن مرتضوي - يك قطره دريا گربه هاي سياه - پاپ فادر اندي - پلاتين داوود بهبودي - دختر بابا ابی - شب نيلوفری فرامرز اصلاني - روز هاي ترانه و اندوه فرشيد امين - دیدی گفتم گوگوش - آخرين خبر حبيب - خداوندا هاتف - سفير هلن - نگاه تو هنگامه - براي ديدن تو جهان - به یاد بزرگان مجید - آخرین معشوق منصور - دیوونه مرجان - کویر دل مریم جلالی - شروع تازه مهرداد - جادوی عشق معین - لحظه ها مرتضی - دنیای رنگی نوش آفرین - شب تو شب من پویا - غریبانه سامان - فراموشم کن سايه - عروس ماهي سپيده - دختر توي آينه شادمهر عقيلي - آدم فروش شقايق - شقايق شهرام كاشاني - نگو شهريار - آغاز شيرين شهرزاد سپنلو - 1001 شب شهياد - براي تو شهيار قنبري - دوستت دارم شكيلا - جادوي سكوت شهره صولتي - پيشوني سياوش قميشي - بي سرزمين تر از باد زيبا شيرازي - آرزوهاي گمشده آلبوم های خارجی Ace Of Base Alex Anastacia Anathema Avril Lavigne Backstreet Boys Bee Gees Beyoncé Knowles Black Eyed Peas Blue Bon Jovi Britney Spears Celine Dion Children Of Bodom Chris De Burgh Christina Aguilera Corrs Crazy Town Dido Eagles Elvis Presley Eminem Enrique Iglesias Enya Era Evanescence Film Music George Michael Gipsy Kings Holly Valance Jennifer Lopez Jessica Simpson Kelis Kevin Lyttle Kylie Minogue Limp Bizkit Linkin Park Madonna Marc Anthony Mariah Carey Marilyn Manson Metallica Michael Jackson Missy Elliott Modern Talking Nickelback Nirvana No Angels No Doubt Norah Jones P.O.D Paul Van Dyk Pink Robbie Williams Robert Miles Sarah Brightman Sarah Connor Seal Shakira Shania Twain Tatu Thomas Anders Tool Westlife Within Temptation |